باز هر یک قطره ی دریا موجی از تکبیر شد
فتنه در تن پوش سرد خویشتن زنجیر شد
موج بالا گرفت و زیر و رو شد دست شب
دست شب در چهره ی تزویر خود شبگیر شد
قطره ها پیوسته گشتند ؛ پیشتازان ؛ بی ابا
فتنه های شهر شب یکباره بی تاًثیر شد
هر کس آمد تا بپیوندد بر این پیوستگی
در فضای عشق باید هم صدا تکبیر شد
فتنه کاران کارشان امروز یا دیروز؛ نه !
از زمان کربلا ؛ این فتنه کارش دیر شد
موج را طوفان و دریاها نبردندش به پیش
تشنه ی صحرای عاشورا ؛ محرم گیر شد
گفته ی آن امام و پیر دانا باز هم تعبیر شد
باز خون پیروز بر ترفند صد شمشیر شد